سمنو

گفت: چرا دور دهنت سمنو مالیده؟ گفتیم اگه مالیده چرا گردنمون کوتاس؟

سمنو

گفت: چرا دور دهنت سمنو مالیده؟ گفتیم اگه مالیده چرا گردنمون کوتاس؟

خواب

ما هیچی به هم نگفتیم. گذاشتیم گلومون داغ کنه و سرمون از شدتِ حرف هایی که باید به هم می زدیم، منفجر شه ولی هیچی نگفتیم.

تو خونۀ ما بودی. می رفتی تو اتاق و دروُ می بستی و سعی می کردی بی سر و صدا یه جوری کارِ خودتوُ بکنی که فردا صبح که تو چشمای من نگاه می کنی، بتونی بگی که اینجا هوا خوبه، من خوبم، زندگی خوبه؛ تو چی می گی اینجا؟ تو کاری نداری اینجا؛ تو جایی نداری اینجا.

ولی می دونی چیه؟ من سروصداتوُ می شنیدم. تو فک می کردی می تونی خوب قایم کنی و خوب ساکت باشی؛ ولی من می شنیدم. بعدشم فک کردم که تو خیلی باید ابله باشی که فک کنی «من» صداتوُ نمی شنوم. «من» که صب تا شب، می اومدم گوشموُ می چسبوندم به درِ اون اتاق و صداها رو واسه خودم تحلیل می کردم و نمودار می کشیدم و پیش بینی می کردم، چرا نباید به صدای تو حساس باشم؟ من از همه جای خونه صدای تو رو می شنیدم. بعد م فک کردم، شاید تو ابله نباشی، ولی در بهترین حالت بی شعوری. تو اصلاً شاید به فکر پنهان کردنِ چیزی نبودی؛ می خواستی بذاری من با همه چی یهو مواجه شم؛ می خواستی درکِ احمقانه ت از دنیا رو قاب کنی بذاری جلوی چشمِ من. که چی؟ که قبول کنم دنیا همون گهیه که تو ذهنِ توئه؟ که فک کنم همۀ آدما تعفنِ مطلقن؟ عینِ خودت؟

ازت بدم اومد. قسم می خورم که اون لحظه ازت بدم اومد.

حالا می دونی کدوم خونه بود؟ همین خونه مون، قبل اینکه بسازیمش. بعدِ این همه سال، هنوز هروقت خوابِ خونه مونوُ می خوام ببینم، خوابِ اونجا رو می بینم. اون خونه یه جورایی تا عمقِ مغز و روح و استخوونِ من نفوذ کرده؛ این خونه م یه روزی نفوذ می کنه؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد